خسته ترینم....

ساخت وبلاگ

امکانات وب

زیبایی تو را در پشت پلک خود پنهان می کند...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

تک موی بلندی که از تو او در تن من به یادگار می ماند...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

خواب ماه رو دیدم. می گفت سردمه. می گفت مثل یه بی پناهم زیر برف. می گفت دلم آفتاب می خواد...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

و گفت شوریده، روزی شراب در شکل زنی سی و دو ساله بر من عیان شد. تلخ و خمّار و سکرآور. لاجرم سر کشیدمش...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

همان لحظه ای که برای چندمین بار رقصیدنش را نگاه می کنی و لبخند و گریه و شوق و ذوق و حسرت و آه...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

گلوله ایست که قلب را می شکافد و جای خالی اش تا ابد مثل روز اول گرم و تازه می ماند...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

در روزی بزرگ به تو خواهم رسید...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

تصدقت گردم، چون کودکی بازیگوش ساعت ها با کلمات و عبارات خود را مشغول می کنم و در آخر سر، مکتوبی که در حد و لیاقت زیبایی تو باشد نمی نویسم. تصدقت گردم، کاش در سرزمینی پهناورتر و در زمانی فراختر به انتظار تو می نشستم. جهانی که در آن، نه جسم و تن و عوارضش مطرح باشد و نه تعلقات دنیوی و نه حتی فکر خدا و عقبی. کاش فقط تو بودی تصدقت گردم و من تو را چون قبایل بدوی بی خبر از جهان پیرامونشان، شب و روز می پرستیدم. ای زیباترین بت ها. ای پاک ترین فرشتگان. ای زیباترین شیاطین. ای که دستانت، بادهای بهشتی را در تن من به حرکت در می آورد. ای که در چشم راست خود جهنم را و در چشم چپ بهشت را بر من ارزان می داری. ای که با گام برداشتن خود، بوی گل های بهاری در تمام پیکر این شهر سیاه و خسته به جوش و خروش در می آوری. ای که خود، از تمام این گل های بهاری، زیباتر و لطیف تر و خوش بوتری. ای که بوسه های تو داروی شفابخش قلب های زخم دیده عشاق جهان است. ای که سروی به قد و برفی به تن. ای که دمادم بر عشق من بر خود می افزایی و درست در آن هنگام که مرا ظن فتح قله عشق در بر می گیرد، راه های جدید و منازل جدید و قله های جدید بر من می نمایی. ای که هر شب با آرزوی در دست گرفتن دستان تو به خواب می روم. ای که علت جنونی. ای که با هر بار نگاه بر ماه، خطوط چهره تو را می بینم. ای که به چشم مردم نمی آیی و من در نظر مردمان، خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

جنونِ من ،
سِحرِ چشمان تو بود ...
خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01

از رکاب اسب سیاهم پیاده می شوم. انفیه را به بینی نزدیک می کنم. از پله های اسپانیاییِ تخت جمیشید بالا می روم. کنیزکان سینی های میوه و  شربت به دست از مقابلم عبور می کنند. ساعتی در گوشه ای ایستاده و به آنان می نگرم. بر می گردم. سوار می شوم. می تازم. بهار است و بوی بهار نارنج، فضای شیراز را از آن خود کرده است. از کوچه پس کوچه هایش می گذرم. در مقابل مدرسه خان لختی درنگ می کنم. ملاصدرا در باب حرکت جوهری حرف می زند. می تازم. مقصدم هندوستان است. بی هیچ آذوقه ای. صومعه در نظرم پدیدار می شود. وارد می شوم. زنی ایستاده، دستانش را در کنار هم قرار داده و در مقابل بتی تعظیم می کند. در آستانه در می نشینم. جمعی شاگردِ جوان در گوشه ای منتظر استادشان هستند. چشمانم را می بندم. به خدا فکر می کنم. به لحظه نخستین. به آن هنگام که کائنات آفریده شد و سپس از پی او، زمان معنا پیدا کرد. می شنوم که به استادشان عرض ارادت می کنند. استاد زبان باز می کند. دنیا دیده است. ندیده و شنیده می گویم در خود. حدیثی از مصطفی می خواند. «اللهم ارنا الاشیاء کماهی». "مصطفی دوست داشت جهان و مافیها را آنگونه که هست ببیند، نه انگونه که مینماید. دیدن حقیقت عالم، البته آدابی دارد که در سفر بیش از هر زمان و مکانی میتوان متخلق بدان آداب شد. نخست اینکه به صورت ادمها زیاد نگاه کنید. به حرف زدنشان و حرکات چشم و دهان و صورت. در خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:01